دقیقا موقعی که از فرزند خواندگی برگشت وسط امتحان نهایی سال ششم بود
سه تا از امتحاناتش و هنوز نداده بود موقع تحویل گرفتنش بهم گفت امتحاناتم چی میشه؟ درس و دوست داشت و دغدغه اش این بود که از امتحان جا نماند ولی افسوس که وسط امتحاناتش آورده بودنش بهزیستی و اتمام پایه ششمش موکول شد به امتحانات شهریور ماه
تمام تابستان با دقت و علاقه درس خواند
و با نمرات عالی شهریور قبول شد
بعد قبولی در مدرسه دنبال ثبت نامش بودم
یه مدرسه مقطع متوسط یک نزدیک خونه دخترام بود ولی از اولیا شنیده بودم که تعریفی نداره دلم می خواست دخترم تو بهترین مدرسه درس بخونه
به جز این یکی چند تا دیگه از دخترام هم تو مقطع های مختلف ابتدایی از نظر درسی عالی بودند یهو تصمیم گرفتم پرونده هاشون و از مدرسه های قبلی که دل خوشی هم ازشون نداشتم بگیرم تا در مدارس بهتری ثبت نام کنم ناظم بدون اینکه بپرسد چی شد که پرونده بچه ها رو می گیری با برخورد نامناسبی گفت چه بهتر همه رو بردی؟
این چند سال دخترام تو دو تا مدرسه نزدیک خونه ثبت نام شده بودند و خب چون تعدادشون زیاد بود همه جا تو چشم بودند هر اتفاقی تو مدرسه می افتاد اسم دخترای من میومد با اولیای مدرسه و خانواده هایی رو به رو بودم که یا بیش از حد بهشون ترحم می کردند یا اجازه نمیدادند بچه هاشون با دخترای من دوست بشن با اینکه از روزاول فقط مدیر و ناظم در جریان شرایط شون بودند ولی به مرور زمان معلم ها و نماینده مامان ها و بقیه متوجه می شدند و دردسر ما شروع میشد
هر روز تو مدرسه بودم و هر روز برای یک نفر خیلی تلاش کردم بگم باهاشون عادی رفتار کنید با مشکلاتی روبه رو بودم که شاید بچه هام نقش خیلی کمی توی اون ها داشتند ولی مقصر می شدند برچسب دخترای بهزیستی فشار روانی زیادی و روی ما داشت
بعد کلی بدو بدو چهارشنبه آخر شهریور بالاخره پروسه ثبت نام دخترامون تو چند تا مدرسه مختلف به اتمام رسید
روزهای پر استرس و پر کاری
و پشت سر گذروندیم
تا به استقبال بوی ماه مهر ماه برویم
خوشحالیم پاییز امسال خانه مهبد حال و هوای ویژه ای دارد
همزمانی سه اتفاق: چهارمین سالگرد تاسیس خانه مهبد، نمایشگاه نقاشی و ترخیص فرشته جدید
چهارمین سال تاسیس خانه مهبد همزمان شد با ترخیص یکی از دخترانم به خانواده اش و در کمتر از بیست و چهار ساعت پذیرش عضو جدید دختر کوچولوی هفت ساله ای که اومد و شد تیکه ای از قلب ما
چه تقارن زیبایی
چهارمین سال تاسیس خانه مهبد همزمان شد با برپایی اولین نمایشگاه دستاوردهای هنری دختران هنرمندم
و چه تقارن زیبایی
و در آستانه چهارمین سال تاسیس خانه مهبد
همراهی هزاران نفر از اعضای این صفحه را ارج می نهیم و امیدواریم که روزی فرا برسد تا همه کودکان سرزمینم در آغوش گرم خانواده پرورش یابند
این عشق
به این سختی
به این تردی
به این نازکی
به این نومیدی،
این عشق
به زیبایی روز و
به زشتی زمان
وقتی که زمانه بد است،
این عشق
این اندازه حقیقی
این عشق
به این زیبایی به این خجستهگی به این شادی و
این اندازه ریشخندآمیز
لرزان از وحشت چون کودکی درظلمات
و این اندازه متکی به خود
آرام، مثل مردی در دل شب،
این عشقی که وحشت به جان دیگران میاندازد
به حرفشان میآورد
و رنگ از رخسارشان میپراند،
چرا که ما خود جرگهاش کردهایم زخمش زدهایم پامالش کردهایم
تمامش کردهایم منکرش شدهایم از یادش بردهایم،
این عشقِ دست نخورده هنوز این اندازه زنده و سراپا آفتابی
از آنِ توست از آنِ من است
این چیزِ همیشه تازه که تغییری نکرده است،
واقعی است مثل گیاهی
لرزان است مثل پرندهیی
به گرمی و جانبخشیِ تابستان.
ما دو میتوانیم برویم و برگردیم
میتوانیم از یاد ببریم و بخوابیم
بیدار شویم و رنج بکشیم و پیر بشویم
دوباره بخوابیم و خوابِ مرگ ببینیم
بیدار شویم و بخوابیم و بخندیم و جوانی از سر بگیریم،
اما عشقمان به جا میماند
زنده مثل هوس
مهربان مثل یادبود
به سردیِ مرمر
به زیباییِ روز
به تردیِ کودک
لبخندزنان نگاهمان میکند و
خاموش باما حرف میزند
ما لرزان به او گوش میدهیم
و به فریاد در میآییم
برای تو و
برای خودمان،
به خاطر تو، به خاطر من
و به خاطر همهی دیگران که نمیشناسیمشان
دست به دامنش میشویم استغاثهکنان
که بمان
همان جا که هستی
همان جا که پیش از این بودی،
حرکت مکن
مرو
بمان
ماکه عشق آشناییم از یادت نبردهایم
تو هم از یادمان نبر
جز تو در عرصهی خاک کسی نداریم
نگذار سرد شویم
هر روز و از هر کجا که شد
ازحیات نشانهیی به ما برسان
دیر ترک، از کنجِ بیشهیی در جنگلِ خاطرهها
ناگهان پیدا شو
دست به سوی ما دراز کن و
نجاتمان بده…
■ ژاک پرهور | برگردان: احمد شاملو
سه سالگی مهبد مبارک
این روزها خیریه مهبد وارد سه سالگی خودش شد و دقیقا مثل یه بچه داره رشد می کنه و سال به سال بزرگتر می شه. سه سالگیمون مبارک باشه
روز دختر در خانه مهبد
عشق از تو آغاز میشود دختر ♥️
تویی که جان بخشیدهای با این همه عشق…♥️
نوروز ۱۴۰۰ در مهبد
عید و سال نو همیشه برای بچه ها سرشار بوده از خوشحالی. و حالا ما در خانه مهبد همه ی تلاشمون رو می کنیم تا دخترانمان مانند تمام کودکان حس بودن در خانواده را بچشند و همراهشان این عید را جشن می گیریم.
آخرین دیدگاهها