دردنامه یکی از دختران

وارد خانه می شوم همه دخترانم بلند سلام می دهند روبوسی می کنیم در آغوش می گیرمشان یکی از دخترانم بی توجه سرش پایین است و موهایش در صورتش پخش شده سلام می دهم سرش را بالا نمی آورد مربی های شیفت
لب به گلایه می گشایند که بقیه بچه ها را بی دلیل به شدت اذیت کرده و آخرش هم با قیچی آشپزخانه موهایش را….
سرم را پایین می آورم تا موهایش را از چهره اش کنار بزنم اجازه نمی‌دهد و با خجالت به اتاق دیگری می رود بحث و گله می خواهد ادامه پیدا کند
مربی ها را به آرامش دعوت می کنم وارد اتاق دیگری می شویم که دختران حضور ندارند
می گویم دختری که ازش گله دارید از جنینی به واسطه مادر معتادش با مواد مخدر آشنا بوده کارتن خواب به دنیا آمده و کل دوران کودکی اش تنها و بی پناه با مادر معتادش در خیابان‌ها زندگی کرده تا روزی که توسط همین مادر به بهزیستی سپرده شده است انتظار داریم با سه سال زندگی در اینجا چه معجزه ای رخ دهد!؟ حجم چنین آسیبی برای یک کودک حتی یک ساعت هم خارج از تصور است!
چندی قبل مادرش را بعد از مدتها در مدد سرای شوش پیدا کردم همچنان درگیر مواد مخدر بود
مسئول مدد سرا می گفت هر روز منتظر است تا به دلیل مصرف بی رویه اش جانش را از دست بدهد😔 تصادف هم کرده بود و با عصا به سختی راه می رفت عکس دخترش را نشانش دادم لبخند تلخی زد و گفت بزرگ شده کاش با خودت می آوردی تا ببینمش!بلافاصله می گوید نه منو نمیخواد ببینه!نیارش اینجا😔
با گفتن دردنامه دخترم فکر کردم چند دختر دیگر چنین سرنوشتی را دارند!؟ چند دختر دیگر قرار است با چنین سرنوشتی متولد شوند؟!
وارد اتاقی می شوم که دخترم با خجالت به آنجا رفته بود دیدم روی زمین به خواب رفته است
کنار بالشش چندین نامه پیدا کردم در تمامی آنها رد پایی از رسیدن به شخصی خیالی بود که عشق را به او هدیه بدهد…..

اشتراک گذاری:

مایل به ثبت دیدگاه هستید؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین دیدگاه‌ها

آخرین دیدگاه‌ها