برعکس هر دفعه که دخترانم را از محل سکونت شان در بهزیستی ها تحویل می گرفتم
دلتنگی برای پدر
پدر قهرمان دختر است. اولین عشق به جنس مخالف که یه دختر تجربه ش می کنه …
اشتراک گذاری:
این داستان : شکست انسان
انسان ها از اولین لحظه ی زندگی شون تا آخرین لحظه شکست های مختلفی رو تجربه می کنند…
اشتراک گذاری:
یه روز معمولی در مهبد
رفتم تو اتاق دیدم فندوق با چشم گریون اشاره میکنه به یکی از دخترا که منو زده
اشتراک گذاری:
کودکان ما به ترحم نیاز ندارند
تلاش می کنیم لغت “بهزیستی”در ذهن و قلب بچه هایمان از بین برود
و همگی برای “به زیستن” دست در دست هم به آینده ای روشن فکر کنیم …
اشتراک گذاری:
میخوای منو پس بدی به بهزیستی؟
گفت میخوای منو پس بدی به بهزیستی؟
با تعجب گفتم اصلا!! چرا این فکر و کردی ؟
اشتراک گذاری:
مامان چرا ما مثل بقیه بچه ها نیستیم؟
شب موقع خداحافظی یکی شون میگه مامان چرا ما مثل بچه های دیگه نیستیم؟
میگم یعنی چی؟ میگه یعنی شب ها پیش ما نمی مونی؟
اشتراک گذاری:
دختر شانزدهم مهبد
از سرنوشت تلخی که طی کرده از طرد شدن های مکررش، از دست به دست شدنش در بهزیستی های مختلف و خانواده ای که فکر می کرد میتواند نگهش دارد و بعد پشیمان شده بود!!
اشتراک گذاری:
- 1
- 2
آخرین دیدگاهها