سفر شمال
تابستان امسال ورزشی تر از پارسال شروع شد فکر کنید ٢٠ تا دختر داشته باشید که پنج تا شون و ببرید شنا پنج تا ژیمناستیک پنج تا والیبال پنج تا…
اما جای یه چیزی انگار خالی بود
بله سفر!
خانه ای که دخترامون اونجا زندگی
می کنند یک ساختمان بسیار قدیمی و استیجاری است که به شدت نیاز به تعمیر داره البته که با توجه به شرایطی که داریم فعلا امکان جابه جایی یا بازسازی نداریم چند تا از کارهای ضروری تر رو برای تعمیر ساختمان انتخاب کردم تا همزمان با برنامه سفر بچه ها انجامش بدیم
همه دخترام و جمع کردم و گفتم شنبه میخواهیم برویم مسافرت
انتظار داشتم ذوق زده بشن ولی جز اون شش نفری که سال اول برده بودیمشان سفر (سال اول ما فقط شش تا دختر داشتیم)بقیه شون منو بی تفاوت نگاه می کردند هیچ تصوری از سفر نداشتند البته که ذوق اون شش نفر رو که دیدند سعی کردند اونها هم خوشحالی شون و با بالا و پایین پریدن نشون بدهند
در کمتر از چند ساعت برنامه ریزی های سفر و هماهنگی با لوله کش و بنا (برای تعمیرات ساختمان در نبود ما)انجام شد کوله هاشون و بستند و یه خانواده پر جمعیت راهی سفر شمال شدند
پ.ن:یکی از دخترام عکس مامانش و با خودش آورده بود و گفت میشه بذاری تو کیفت و اینجوری شد که مامانش رو با خودش آورد سفر
مادری که معلوم نیست کجاست🥺
مایل به ثبت دیدگاه هستید؟