رفت و سالهایمان بی بهار شد
تصویری از چند ساعت زندگی در روستای دور افتاده ای از،این خاک
جایی که دخترم بهارم بعد از چند سال زندگی در خانه مهبد و با کلی تحقیق بعد از پیدا کردن پدربزرگ مادری اش به خانواده اش بازپیوند شد
زندگی روستا با تمامی سختی هایش برای بهارم بهترین گزینه بود
درست،است،که دیگر امکانات زندگی در شهر بزرگی چون تهران را ندارد ولی حال دلش کنار خانواده عالی است از کوه ها بالا می رود در دشت ها،می دود و کنار مادربزرگ و پدربزرگ و خواهرش دامداری می کند ماست،و پنیر و کره درست می کند در دوشیدن شیر بز به مادربزرگش کمک می کند و مراقب جوجه هاست، به لطف خدا دو گاو هم به جمع بزها و تک الاغ شان اضافه شد تا برکت بیشتری برای این خانواده مهربان به ارمغان بیاورد.
اشتراک گذاری:
مایل به ثبت دیدگاه هستید؟