حق انتخاب
ناشناسی تماس می گیرد که ممکنه سایز پای دخترا تون و بهم بدهید تا من کفش بفرستم. از لطف شان تشکر کرده و پاسخ میدهم ترجیح میدهم خودشان انتخاب کنند
بلافاصله ادامه میدهد خب ما کفش ها رو میاریم تو پارکینگ یه خونه بیایند و انتخاب کنند!
جواب میدهم شما برای بچه خودتان راضی می شوید این گونه کفش بخرید؟ جواب میدهد نه!
ولی خب اینها فرق دارند!!
میگویم اینها هم بچه های من هستند و با بقیه بچه ها فرقی ندارند دلم میخواد با احترام و بدون نگاه ترحم آمیز بقیه برویم مرکز خرید.بگردیم! خسته بشیم!بچه ها تو شرایط انتخاب قرار بگیرند و بعضی وقت ها نظرشون و عوض کنند تا بالاخره یاد بگیرند!
البته که هر بیست نفر و نمی توانم و نمیخواهم با هم برای خرید ببرم
از ابتدای اسفند ماه مثل هر سال هر دفعه سه یا چهار تایی رفتیم خرید با این تعداد هم فروشنده ها متعجب نگاهم میکردند و سوال همیشگی!همه بچه های خودتون هستند؟؟؟
و وقتی مامان مامان گفتن هاشون و میشنیدند جوابشون و می گرفتند جالب اونجایی بود که دخترا بلند بلند اسم بقیه خواهراشون و می آوردند که مثلا برای اونها هم انتخابی داشته باشند و قیافه متعجب فروشنده ها و سوال هایی که بدون پاسخ می ماند و ما می گذشتیم!!
همیشه معتقد بوده و هستم اگر عزت نفس بچه هایم تقویت شود هیچ عاملی نمیتونه تو مسیر احتمالی سخت پیش رو شکست شون بدهد.
مایل به ثبت دیدگاه هستید؟