چند ماه قبل مشکلی برایش پیش آمده بود تماس گرفت که از دخترانتان خواهش کنید که برای رفع مشکلش دعا کنند بعد مدتی با خوشحالی تماس گرفت که مشکل برطرف شده و دوست دارد تدارک مسافرت بچه ها به مشهد را ببیند دخترانم چند باری از من زمان رفتن به سفر را پرسیدند قرار گذاشتیم بعد امتحانات آخر سال برویم
چند روزی می شد که امتحانات به اتمام رسیده بود و از نظر بچه ها دیگه وقت رفتن بود
با دوستی که قول سفر به بچه ها داده بود
تماس گرفتم تلفنش
خاموش بود ذهنم درگیر سفر و قولی که به بچه ها داده بودم شد…
چند دقیقه ای نگذشت که با صدای زنگ تلفن به خودم آمدم تعدادی از خادمین امام رضا بودند که میخواستند به دیدن بچه ها بیایند
سکوت کردم و به تماشا ایستادم……
قول سفر
اشتراک گذاری:
آخرین دیدگاهها