تمام این چند سال در تلاش برای یافتن رد و اثری از خانواده یکی از دخترانم بی نتیجه گذشت و خب طبق قوانین در لیست فرزند خواندگی قرار گرفت.
مدتی قبل به طور اتفاقی یاد یکی از دوستان قدیمی ام افتادم که در شروع فعالیت مان به دنبال پذیرش فرزندی بود ولی اون زمان هیچ کدام از فرزندانمان شرایط فرزند خواندگی نداشتند. خانواده ای بسیار محترم و دوست داشتنی که تمام مراحل اداری فرزند خواندگی را از مدتها پیش گذرانده بودند و پرونده ای بسیار مثبت از همکاری با بهزیستی در رزومه خودشان داشتند ازشون دعوت کردم تا در صورت آمادگی خانواده دخترم شوند چند باری با یکدیگر دیداری داشتند تمام این دیدارها برای دخترم حکم نوری در تاریکی بود با اینکه کوچکترین اشاره ای به پذیرش و فرزند خواندگی نداشتیم ولی خوشحال بود که مادر و پدری پیدا کرده و صاحب خانواده شده است. در زمینه درسی چند جلسه ای بهش آموزش دادند و در بردن پیش روانشناس همراهمان بودند دخترم و من هر دو از شرایط پیش آمده خوشحال بودیم
خوشحال که بالاخره با حضور خانواده ای مهربان فرزندی به آرامش می رسد و صاحب پدر و مادر
می شود
من اما به بعد از رفتن دخترم هم فکر کرده بودم
اینکه با رفتن این دخترم می توانم خواهر یکی دیگر از دخترانم که در پست قبلی از اونها نوشتم را پذیرش کنم (ظرفیت مان ٢٠ نفر است و تنها با خروج یکی میتوانستیم پذیرشی جدید داشته باشیم)
امروز صبح همه فرضیات بهم ریخت
خانواده محترم و دوست عزیزم با تفسیر روانشناس از آنالیز مغزی مبنی بر انواع اختلال ها در دخترم روبه رو شدند….
علائم افسردگی، سابقه ضربه به سر و اختلال یادگیری و…. شرایطی خاص که روانشناس بهتر می دید خانواده ای پا به این عرصه بگذارد که توان رویارویی و زمان کافی برای درمان چنین کودکی داشته باشد البته که شاید کمتر خانواده ای بتواند با بچه هایی با این مشکلات روبه رو شود
برایش توضیح دادم که تقریبا تمامی این کودکان با مشکلاتی از این قبیل روبه رو هستند کودکانی که در سن کم انواع تروماهای عاطفی را تجربه کرده اند
درست است که به ظاهر مانند کودکان دیگر هستند ولی قلب کوچکشان پر از زخم و درد جدایی است و توان محدودشان برای تاب آوری اندک
مستاصل از بازی روزگارم…
زنجیری که می توانست دختری را صاحب خانواده کند
و شاید فضایی تا دو خواهر را کنار هم قرار دهد
در ذهنم از هم گسسته شد ….
همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهیبه پیام آشنایان بنوازد آشنا را
به خدا که جرعهای ده تو به حافظ سحرخیزکه دعای صبحگاهی اثری کند شما را
طناب پوسیده گذشته
اشتراک گذاری:
آخرین دیدگاهها